کودکانه

علی روز یکشنبه94/02/06عصر ساعت 7 با مامان من رفتند به خونه ی اونا ساعت 7/5 مامانم زنگ زد گفت علی اومده خونتون گفتم نه *نگو اقا رفته به پسر همسایه نیما بیسکویت بده بعدش هم راه گم کرده داشته از کوچه هیناب می رفته به طرف زمینهای کشاورزی که یکی از فامیلا دیدتش شناخته برش داشته آورده خونه خالش ما (من ومامان ویحیی)هزار بار مردیم وزنده شدیم ولی خدارو شکر که پیدا شد درست یه هفته مونده به تولد حضرت علی و روز پدر مامان واسه علی یه چتر خریده .منم واسش کتاب رنگ آمیزی *تراش* عمو فردوس .... مییییییییییییییییییییییییییییییییییییلاد حضرت علی (ع)پیشاپیش مببببببببببببببببببببببببارک. عاشق مدرسه است این لباس مدرسه علیرضاست که علی پوشیده. ...

...

...

علی می خواد سوار تاب بشه که زحمتش رو آقا عیسی (شوهر خاله ام)کشیده دستش درد نکنه همه تاب سواری کردیم عالی بود . ...

هادی و محیا یه ابتنی حسابی به علی وسجاد وامیر دادند این علی بعد از ابتنی  لباسهاش رو عوض کردم. ...

...

امیررضا و سجاد و علی کنار  رود ...

علی همراه باباش در سیزده بدر 1394 ...

گاهی گمان نمی کنی و می شود گاهی نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود امیدواریم همه ی قرعه های زندگیت خوب باشن عزیزدل مامان وبابا ...